ب
قلبی که تنها برای تو می تپد، تو
هستی و به من نفس میدهی ، تو هستی
و من جان میدهی ، نمیدانم میدانی
وقتی آمدی چه حالی شدم ، همان
لحظه که تو را دیدم از این رو به
آن رو شدم ، از تنهایی رها شدم ،
وابسته به چشمهای زیبایت شدم
نمیدانستم چه کسی بودم ، تا کجا
آمده بودم ، اما اینک میدانم
مجنونی بیش نیستم ، مجنونی که
عاشق قلب بی ریای تو شده است ،
مجنونی که غرق در دل دریای بیکران
قلب مهربان تو شده است
این احساسات تنها احساسیست که در
قلب من هست و تنها برای تو هست
میدانم درک میکنی احساسات مرا ای
تو که هم احساس با منی
جز قلبم که عاشقت هست چیزی ندارم
که به تو تقدیم کنم ، این قلب هم
مال تو است ، همین را هم فدایت
میکنم
اگر با تو آغاز کردم به خاطر تو
دل مهربان تو بود، به خاطر
وفاداری و قلب بی ریای تو بود ،
به خاطر این بود که مثل تو هیچ دل
باوفایی نیست ، مثل تو کسی نیست
که یک دل تنها را درک کند و همیشه
وفادار بماند
تا تو را دیدم دیگر هیچکس جز تو
را ندیدم ، از آن لحظه دلم زیر و
رو شد ، در مستی چشمهای تو حالم
خراب شد ، در کوچه پس کوچه های
سرزمین عشق با همان حال خرابم ،
با همان قلب عاشق و همان چشمهای
تارم که خیس شده بود از اشکهایم
به در و دیوار میخوردم و فریاد
میزدم من عاشقم ، عاشق فرشته ی
نازم
تنها نگذار مرا که ای تو که
دیوانه کردی قلبم را ، تنها نگذار
مرا ای تو که دگرگون کردی حال مرا
، تنها نگذار مرا ای تو که اسیر
خودت کردی ای دل تنهای مرا
اینک اگر دلم شاد است و تنها
اشکهای شوق در چشمانم حلقه است به
این خاطر است که هیچگاه حتی به بی
تو بودن فکر نمیکنم! حتی یک لحظه
فکر نبودنت به آتش میکشد دنیای
مرا ، این آخرین راه است ، آزاد
نکن از زندان قلبت مرا
بگذار اسیرت بمانم ، بگذار من
دیوانه همچنان دیوانه ات بمانم
بی خیال تا دلت میخواهد از من
دیوانه بخند ، تا دلت میخواهد با
دلم بازی کن ، تنها باش در قلبم ،
تنها باش در کنارم ، تا بدانم
هستی و آرام باشم ، تا بدانم مال
منی و همیشه خوشحال باشم !
اینک قلبم تند تند میتپد ، دلم
برایت تنگ شده ، اشک از چشمانم
میریزد ، کاش بودی میدیدی حقیقت
است ، با تو بودن غنیمت است ،
بگذار بگیرم دستهای گرمت را ، به
خدا خیلی دوستت دارم ، تمام
حرفهایم از روی صداقت است
باور ندارم با تو هستم ، باور
ندارم تو را ندارم ، کاری کن که
باور کنم به آرزویم رسیده ام ،
کاری کن که باور کنم همیشه تو را
خواهم داشت و همیشه در کنارم
خواهی ماند.عزیزم آرامش را به من
هدیه بده!
آرامش من تویی ، آرامش من همیشه
با تو بودن است ، روز مرگ من روز
بی تو بودن است
هستم تا هستی ، هستم تا در کنارم
هستی ، هستم تا لحظه ای که در
قلبت باشم ، محال است بی تو حتی
یک لحظه نیز زنده باشم !
این بود احساساتی که در قلب من
بود ، تمام این کلمات عاشقانه به
عشق این بود که تو در قلبمی و
قلبم با هر تپش به تو میگوید که
دوستت دارد
فریاد میزند دوستت دارد ، باز هم
میگوید دوستت دارد
تا بشنود از سوی تو این کلمه را ،
تو هم بگو دوستم داری تا بشکنم
باز هم این سکوت عاشقانه را ، تا
غوغا شود درون قلبم عاشقم ، تا
آرام شوم باز هم با شنیدن این
کلام عاشقانه ات
جمعه 5 اسفند 1390 - 8:43:59 PM