f
" \"دوستان من مثل گندمند.یعنی یک دنیا برکت و
نعمتند....ونبودنشان قحطی وگرسنگیست.و من چه خوشبختم
که زردی خوشه های گندم دراطرافم موج می زنند.مهربانیت
را قدر می دانم و آنرا در سیلوی جان نگهداری خواهم
کرد.\
" زير باران بيا قدم بزنيم حرف نشنيده اي به هم بزنيم
نو بگوييم و نو بينديشيم عادت كهنه را به هم بزنيم و ز
باران كمي بياموزيم كه بباريم و حرف كم بزنيم كم
بباريم اگر، ولي همه جا عالمي را به چهره نم بزنيم چتر
را تا كنيم و خيس شويم لحظه اي پشت پا به غم بزنيم قلم
زندگي به دست دل است زندگي را بيا رقم بزنيم
" *به آرامی ببوس , به سادگی لبخند بزن , با عشق نفس
بکش , به سادگی ببخش و واقعا زندگی کن . **تو شاهکار
خالقی تحقیر را باور نکن بر روی بوم زندگی هر چیز می
خواهی بکش زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی از نو دوباره رسم
کن ... ... تصویر را باور نکن خالق تو را شاد افرید
آزاد آزاد آفرید پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن "
" عشق یعنی این......... يک پسر چهارساله بود که
پيرمرد همسايه شان به تازگى همسرش را از دست داده بود.
پسرک وقتى گريه کردن پيرمرد را ديد، به حياط خانه آنها
رفت و از زانوى او بالا رفت و همانجا نشست. وقتى مادرش
پرسيد به مرد همسايه چه گفتی؟ پسرک گفت: \"هيچى، فقط
کمکش کردم که گريه کند\" "
دوشنبه 10 بهمن 1390 - 12:33:33 AM